در آستانه ی دویست روزگیِ "ای من" ، خانم چیستا حاجیان ما را به نقد کشیده اند تا ضرب المثل آسیاب به نوبت برای ما هم مصداق داشته باشد.
وبلاگ نقد فیلم "ای من"، با جملهای از تذکرهالاولیاء عطار آغاز میشود، جملهای تأثیر گذار که نام وبلاگ نیز برگرفته از آن است. با وجود تداعی که ممکن است مضمون حلول و یگانگی در آن، ذهن را به سوی به هم پیوستگی عناصر یک متن در واکاویهای نقد نوین ببرد، نگاه نخست بر آن و برای چنین وبلاگی با چنین کاربردی، آن را در هالهای از التذاذ حاصل از چرایی آن و سکوت ممتد بیپاسخ در برابر آن قرار میدهد.
هنگامی که در لحظاتی در حال خوانش یکی از نقدها قرار داریم، در حال روخوانی متون به علل درونی و بیرونی خویشیم اما هنگامی که در برابر کلیت تمام مطالب و عناصر درونی جز به جز آنها قرار بگیریم، منتقد و نگارندهی این نوشتار نیز به آهستگی ماهیت خود را در برابر ذهن خواننده ترسیم میکند.؛ منتقدی آشنا به هنر سینما و فیلم که اشتیاق ذهنیاش، تعادل حاکم بر نوع نگرش و انتخاب فیلمها را بر هم نمیزند، چنان که از میان 28 فیلم نقد شده در آن -تا پایان آبان ماه 93- 15 فیلم داخلی و 13 فیلم خارجی تقریباً پایاپای و موازن با یکدیگر در آمار، مورد نقد قرار گرفتهاند. از همین زاویهی تعادل، وی در انتخاب ژانرهای مختلف سینما، از سینمای وسترن گرفته تا ژانر دفاع مقدس، تاریخی، وحشت، کودک، سینمای عامه پسند بدنه و... آگاهمندی را لحاظ کرده است.صدای منتقد، صدایی قابل فهم و به دور از پیچیدگیهای تصنعی زبانی و بیانی است؛ و نوعی بیمرزی تخصصی ثقیل را از نقد میزداید، و میتواند موج زیادی از خوانندگان را ملتذذ و بهرهمند کند. اما مشمولیت عام نوشتار متون تنها منحصر به این نکته نیست، از آن روی که ذوق و احساس درونی منتقد، استعداد، آگاهی، دامنهی اطلاعات پایهای و البته رو به رشد و فزایندهی گام به گام وی، نسبت به هنر سینما، گاه آنچنان سرشار است که دامنهی همپوشانیش در دقایق بسیاری گریبان خواننده را نیز میگیرد و تا انتهای خوانش متن، او را رها نمیکند. با وجود همین اوصاف از چنین منتقدی است که خواننده به وجد میآید. منتقدی را به نظاره نشسته است توانا اما متاسفانه تا حدودی مسکوت و به دور از ازدحام اجتماعات شلوغ. چون وی منتقدی هدفمند و متعهد به تعاریف اهداف درونی است؛ که سعی دارد تخصصش را حرفهای و با اهل فن و از مجاری علمی تعریف شده، ادامه دهد. اما همین دغدغه، در کنار دیگر عوامل حاکم درونی و بیرونی، او را اغلب از پتانسیلهایی که مدام یک منتقد که میبایست از آنها بهره بگیرد، با دید خوشبینانه کم بهره و با دید بدبینانه، بیبهره ساخته است. از این روی وبلاگ "ای من" گویی تنها محل عرضه است. شاید "ای من" میتوانست با افزودن و تنوع بخشیدن به بخشهای مختلف خود –که البته مستلزم صرف زمان بسیار دیگری است- فضایی جاریتر را در خود روانه کندو از حالت تکصدایی فاصله بگیرد. حتی کوچکترین مقایسه سطحی-ظاهری میان طرح وبلاگ با طرح صفحهی اجتماعی آن در گوگل پلاس، نشان میدهد که فضای آن در صفحهی اجتماعی با طرح نگاتیو فیلمها پویاتر و به فضای هنر سینما نزدیکتر است.
در "ای من" سعی بر این است که نقدها به صورتی روشمند و به دور از نوشتارهای ذوقی و غیر تخصصی ارائه شوند، همین خواسته بسنده بوده است که او را به معضل چگونگیها در نقد پیوند بزند. زیرا از ابتدای تاریخ نقد تا کنون نگرش به متن هنری، تعریفی واحد به خود نپذیرفته است. از این روی تقسیم متن نقدها به دو بخش ساختاری و محتوایی که اغلب در بخش تحلیل فیلمهای سینمای ایران، صورت گرفته است، گاه کارکردی چون کارکرد تخت پروکروستس پیدا کرده است، هر چند بخش ساختاری تکیهاش بر نکات فنی-تکنیکی فیلم است اما آیا میتوان معنی را از عوامل فنی فیلم به تمامی جدا ساخت و آن را کاملا در ظرف جداگانهی محتوی ریخت؟! که جواب این سوال را هر آگاهمندی به متن فیلم "آری" پاسخ نمیدهد. از این مسائل ناگریز ناگزیر که بگذریم میشود اذعان کرد که ارائهی نقد فیلمها در بخش تحلیل فیلمهای سینمای جهان دلپذیرترند، و نبود دغدغهی سرفصلها در ارائهی نقد، اغلب آنها را در باطن، نه تهی از تحلیلهای ساختار فیلم کرده و نه تهی از تحلیلهای محتوایی. در ذیل همین تقسیمبندیها و نحوهی بیان نقدهاست که خواننده متوجه میشود که منتقد چقدر هوشمندانه از ترکیب "خلاصه داستان" استفاده کرده است که به ناگهان در نقد فیلم "رد کارپت" با ترکیب اشتباه "خلاصه فیلم" روبرو میشود. هر چند به نظر میرسد اشتباهی اتفاقی باشد که خردهای به منتقد وارد نکند، زیرا این داستان است که با پیرنگ قابلیت خلاصه شدن دارد و متن فیلم، با عوامل فراوان تماما اساسی، هرگز قابلیت تلخیص ندارد.
گاه در ذیل نقدهای ساختاری، در همان سطور نخست پیشینهی زیادی ارائه میشود که الزاماً مرتبط به خود آن فیلم نیستند؛ هر چند که به خودی خود، این اطلاعات خالی از لطف نیستند، اما کاملا منطبق با سرفصلها هم نیستند. چالشی که سرفصلها با محتوای متن به وجود میآورند، باز در جابه جایی مطالب نقدساختاری، در ذیل نقد محتوایی گاهی ممتد میشوند. (در نقد فیلم اشباح، نکات مربوط به سکانسها و فرم در ذیل نقد محتوایی قرار گرفتهاند).
نکتهی خاصی در خوانش سراسری "ای من" جلوهگری میکند، نکتهای که ذهن خواننده توان ارزیابی آن را به عنوان عاملی مثبت یا منفی ندارد و آن این است که "ای من" تمرکز اساسی بر تمام اجزای متن فیلم ندارد، در هر نقد -گذشته از بیان عوامل اساسی چون توجه به کارگردانی و بازیگری و...- به جزیی جدید از متن فیلم اشاره میشود که در نقدهای پیشین بدان اشاره نشده است، برای مثال تا نقد فیلم "مهمان داریم" به عنصر لباس در متن یک فیلم توجه نشده است که البته میتوان این مسائل را با دلایل بسیار در خود پاسخ داد و یا نداد. اما ذهن "ای من" به صورت غالبی بر تکنیک پایان دادن به فیلم، در اغلب فیلمها فعال است.
"ای من" با ارائهی نکات فرمی ریز در نقدها یادآوری میکند که با فرم آشناست اما باز هم باید بیاموزد. متن را به کلیت و فرم بشناسد به یکپارچگی ظرف و مظروف. "ای من" به عنوان یک منتقد فیلم تا بر فرم در گستردهترین معنی، مشرف نشود گاه تحلیلهایش از متن یک فیلم ممکن است به خطا رود. او در نقد فیلم "اشباح" مهرجویی، با آنکه گریزهایی بر این نکته میزند که متن رو به یک درام روانشناختی است -چنان که عنوان فیلم نیز بار فرمی آن را تایید میکند- در نقد خود به بیراهه میرود، و در سرانجام، درهم ریختگی و آشفتگی و پریشانی پیرنگ داستانی را ضعف اساسی آن معرفی میکند و انسجام فرمی - درونی کلیت متن فیلم را نادیده رها میکند. همین مسئلهی فرم متن، مجدداً در نقد فیلم "آذر، شهدخت، پرویز و دیگران..." نیز خودنمایی میکند. "ای من" در تحلیل این فیلم پیرنگ غایی فرم آن را نمیکاود و با اذعان به نکات قوت فیلمنامه، آن را "طرح یک زندگی قشر متوسط" ارائه میدهد، همان چیزی که صرفاً در فرم ظاهری متن اتفاق افتاده است. آیا فرم درونی پیرنگ داستان، زبان ناطق پنهان دیگری نیست که علت و معلولهای دیگری را پیریزی میکند، موفقیت زن خانه دار و ارجحیت پیدا کردن به شوهر سوپر استارش، به این دلیل است که قهرمان مرد داستان، همیشه بازی کرده است اما زن، همیشه زندگی کرده پس بازیها را زندگی میکند و تفاوت اینجاست، و همین هستهی درونی پیرنگ میتواند فیلمنامه را متفاوت و ممتاز بکند.
مسئلهی فرم در "ای من" در کنار مسئلهی بنیادینی دیگری گاه آمیخته میشود و آن فراموشی ناآگاهانهی گاه به گاه هویت "ای من" به عنوان یک "منتقد" است. "ای من" به یاد دارد که باید منصف باشد، که باید صریح باشد، که باید شفاف باشد اما اغلب به صور مختلف بیطرفی اخلاقیاش را که از خصایص ذاتی منتقد است، را فراموش میکند، گاه با وارد کردن صریح سلیقهی فردی:
- "از خود گذشتگی دیگری که خیلی به دلم نمی چسبد، گذشتن از دختر مورد علاقه توسط پسر احترام السادات است برای رفیق هم محله ایشان (که عاقبت این دختر هم دیدنی است البته!!!!"
(نقد فیلم بوسیدن روی ماه)
- "به شخصه موافق دست مالی کردن مضامین انسانی به بهانه ی دین و ساختن فیلم دینی که اغلب تجربه هایی شخصی از آب در می آین نیستم ولی در این مورد خاص..."
(نقد فیلم زندگی جای دیگریست)
جاهای متعددی با آوردن لفظ "نگارنده"، این ویژگی ذاتی منتقد رو به انحلال میگذارد؛ یکی از موارد:
- "از بازی خوب شبنم مقدمی هم نباید گذشت .هر چند به نظر نگارنده آن قدر ها خوب نبود که مستحق دریافت سیمرغ باشد –مبارکش باشد-"
(نقد فیلم امروز)
امتزاج این امر با مسئلهی فرم در نقد فیلم کلاشینکف، اوج میگیرد. چنانکه عاطفه و احساس حاکم بر متن نقد این فیلم، از پاراگراف نخست تا پاراگراف پایانی بسیار فزاینده است، هر چند استنباطها هم به درستی مدام با شواهد ارائه میشوند اما عاطفهی حاکم بر آن متن، تنگاتنگی بسیار با احساس یک تماشاگر فیلم دارد تا یک منتقد فیلم. این امر همراه با نادیده گرفتن سطح دیگری از فرم این فیلم تا حدودی از پایایی این نقد میکاهد، منتقد مدام از ضعف منطق داستانی فیلم ابراز ناخرسندی میکند، منطق داستانی قاطعی که گویی پیش از داستان در ذهن منتقد شکل گرفته است! منطقهای داستانی گاه در ورای عناصر سمبلیک ممکن است، خود را تعریف کنند و برای دریافت معانی آنها گاه باید عین را همراه ذهن به سطحی دیگری ره نمود.
مقولهی دیگری که هویت یک نقاد را محدود میکند، نگاه ارزشی به متن است. ارزشها، مباحث مربوط به نگارنده است و بر اساس اصول علمی، منتقد باید عاری از هرگونه حب و بغض باشد. برای مثال در نقد فیلم "مهمان داریم" عبارت "فیلم شریفی است" جهتمندی ارزشی بر فیلم را در همان سطر نخست در ذهن خواننده شکل میدهد. منتقد اگر از لحاظ بینش درونی بر این امر صراحت دارد باید در عمل نقد این بینش خود را جامهی عمل بپوشاند تا آنکه به زبان بیاورد.
"ای من" برای منتقد فیلم شدن باید عمیقاً با عناصر زبانی متن آشنا شود. برای مثال در نقد فیلم "خواب زدهها" جسته گریخته به عنصر طنز اشاره شده است. اما میتوانست به صورت هوشمندانه این عنصر را به صورت کانونی به کار میگرفت تا از طریق آن ضعف ساختاری آن را تشریح کند.
یکی از کارهای خوب و مفید "ای من" در پایاندهی به نقدهایش در قسمت سینمای جهان مقایسه اجمالی نکتهی خاصی از آنها با سینمای داخلی است و در نقد فیلمهای سینمای داخلی گاه ارائهی پیشنهادی است. اما گاه قضاوتی است. قضاوتی که خود آن را اغلب انجام داده است اما آنجایی که پس از ارائهی قضاوت با این عبارت "ای من" رو برو میشویم جای تعجب دارد و ...!
"قضاوت پیرامون نتیجه گیری فیلم به بینندگان فیلم و خوانندگان اثر واگذار می گردد"
(نقد فیلم Limitless)
در معرفی فیلمها در کنار عوامل فیلم، جای خالی سال اکران و یا ساخت فیلمها اغلب احساس میشود.
با آنکه در بیان سلیس و آگاهمندی "ای من" جای تردیدی نیست، اما در چند مورد اشتباه نگارشی و تایپی آن هم در اولین سطر از نقدهای وی، خواننده را به تعجب وامیدارد. (اولین سطر از نقد فیلمher، اشتباه نگارشی و اولین سطر از نقد فیلم "مهمان داریم" اشتباه تایپی).
در پایان باید اذعان کرد که این سطور تنها حاشیههایی است جزیی، از کسی که هنوز توان نگاشت یک نقد را در عمل ندارد، بر متنهای نقادانهی خوب "ای من" که در کار تخصص نگریستن و نگاشتن است؛ به گفتهی پیر بیهق: "مرد آنگاه شود آگاه که نبشتن گیرد و بداند که پهنای کار چیست".