عوامل فیلم
کارگردان : Tom Hooper
نویسنده: William Nicholson , Alain Boublil , Claude-Michel Schönberg , Herbert, Kretzmer,victor Hugo(novel)
بازیگران: Hugh Jackman ,Russell Crowe ,Anna Hathaway ,Amanda Seyfried ,Sacha baron Cohen ,Helena Bonham Carter ,Eddie Redmayne
محصول 2012 هالیوود
نقد فیلم
رمان بینوایان از جمله شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان است که بسیاری از طرفداران هنر در سرتاسر جهان ، حد اقل یک بار آن را مطالعه نموده اند.در طول سالیان درازی که از خلق این اثر گذشته است وارسیون های متعددی در مدیوم های مختلف ، از آن کار شده است . چند نسخه انیمیشن ، چندین و چند نسخه سینمایی و چندین نسخه تئاتر موزیکال و عروسکی و ... .فقط در یکی از این وارسیون ها ،حدود بیست سال است تئاتر موزیکالی در برادوی نیویورک در حال اجراست که به یک جاذبه گردشگری هنری نیز تبدیل شده است.این همه نمونه های متعدد از بینوایان سبب شده که اغلب قریب به اتفاق اهالی هنر با داستان بینوایان آشنایی کامل داشته باشند.این تاثیر تا به حدی است که گاهی در محاورات روزانه مردم کوچه و بازار هم از آن استفاده می شود.مانند تشبیه فرد خیّری به ژان والژان ، یا تشبیه آدم گدا صفت به تناردیه.این آشناییت همه جانبه مردم با بینوایان باعث شده هنرمندانی که قصد بازآفرینی آن را داشته اند خود را ملزم به ایجاد تغییراتی خاص یا به کارگیری خلاقیتی قابل توجه برای ساخت اثر نمایند.تام هوپر کارگردان این فیلم با به کارگیری موسیقی و ساخت اثری موزیکال به بازآفرینی رمان بینوایان پرداخته است.علت این همه باز آفرینی و یاد آوری مدام مضمون این اثر به مخاطبان در سراسر جهان خود به نوشته ای مستقل نیاز دارد که عجالتا از کنار آن می گذریم تا وقت مقتضی.
به طور کلی تعریف فیلم موزیکال در داخل کشور ما با تعریف دقیق جهانی آن تفاوت عمده دارد.در سینمای ایران به هر اثری که بتواند چند ترانه را در لا به لای اثر به بیننده ارائه کند فیلم موزیکال اطلاق می شود.حتی اگر در تمام سکانس ها از موسیقی و ترانه استفاده شود باز هم میزانسن ،نوع بازی بازیگران،تصویر ، حرکت دوربین و ... تغییری با سایر آثار ندارد و فقط دیالوگ ها با شعر و موسیقی بیان می شود.
اما در تعریف جهانی ، فیلم موزیکال به اثری اطلاق می شود که ساختار موسیقیایی دشته باشد.میزانسن خاص موسیقیایی برای آن تعریف شده باشد ، بازی ها اندکی با اغراق ولی کنترل شده ارائه گردد ، نوع و سبک موسیقی برای هر بازیگر و هر سکانس ،خاص و بدیع باشد. تصویر ، نور و رنگ های به کار برده همگی با آن موسیقی یا تمی ک قرار است به آن افزوده گردد متناسب هستند... .از نمونه های موفق چنین آثاری می توان به Moulin rouge, Chicago, singing in the rain, اشاره کرد.
بینوایان نسخه 2012 نمونه ای موفق از یک اقتباس و باز آفرینی سینمایی است که توانسته در عین وفاداری به کلیت داستان با ایجاد جذابیت لازم توسط ساختاری موسیقیایی ، مخاطب را بدون خستگی حدود دو ساعت و نیم پای فیلم نگه دارد. آن قدر از این رمان کار شده است که کارگردان راهی جز وفاداری به آن ندارد.به عقیده ی عده ای همین که موسیقی در تمام مدت فیلم را همراهی کند ، تضمینی است برای همراهی بیننده تا پایان اثر اما با نگاهی به نمونه های ناموفق موزیکال های چند سال اخیر –مانند Nine -پنبه ی این نظریه زده خواهد شود.بنابراین ساخت اثر موزیکال دشواری هایی خاص خود را دارد که هر کارگردانی از عهده آن بر نمی آید.
موفقیت یک اثر موزیکال بستگی زیادی به بازی بازیگران دارد.تام هوپر در تجربه قبلی خود –kings speech-به خوبی از عهده ی این کار برآمده است و این بار هم به خوبی می تواند از بازیگران بازی بگیرد.حتی به نظر نگارنده بازی ِبازیگران کمتر شناخته شده مانند پسر بچه کولی پیشرو تر از بازی بازیگران اصلی است.با کمی سخت گیری می توان گفت بازی راسل کرو قدری از سایرین عقب تر است.این ضعف می تواند دو علت داشته باشد.اول آن که به دلیل منفی بودن شخصیت بازرس ژاورت دیالوگ های او با اشتلم کردن و خشن ارائه می گردد ،در نتیجه بازی او برای بیننده دلچسب نیست. علت دوم هم این است که بیننده پست بودن و شقی بودن راسل کرو در نقش ژاورت را باور نمی کند.ژاورت باور پذیر ارائه نشده است که بخشی از این مشکل هم از شخصیت پردازی او در فیلم ناشی می شود.البته این مقایسه نسبت به بازی های بی نظیر او در ذهن زیبا صورت گرفته است.با این حال او باز هم نمره قبولی خواهد گرفت و نمی توان گفت به کلیت اثر ضربه مهلکی وارد شده است.
با وجودی که تصاویر ارائه شده در بینوایان نسخه 2012 بیش از حد معمول خوش آب و رنگ ، و با کمی اغراق، قدری تئاتری و exaggerate است ، و با این که بیننده داستان را هم تا پایان می داند اما از این فضای خلق شده ، دلزده نمی شود . چیزی که او را پای فیلم نگه می دارد بافت تصویری و ساختار موسیقیایی اثر است . ا با این که فیلم درامی موزیکال است اما در صحنه های اکشن و پر تحرک هم در بالاترین سطح عمل می کند.سکانس های نبرد خیابانی در پاریس بدیع ،خوش ساخت و تاثیرگذار است.فیلم در صحنه های پر بازیگر بی نقص ظاهر می شود. میزانسن های روان ، قاب بندی های درخشان ، بازی گرفتن های خوب و تغییر به موقع فضای فیلم از تراژدی به کمدی هم از دیگر نقاط قوت فیلم است که همگی از قدرت هوپر در فن کارگردانی نشات می گیرد.
صحنه پردازی های خوب ،گریم پر قدرت، طراحی لباس ماهرانه در ارائه تصویری واقعی از پاریس اواسط قرن نوزده موفق عمل می کند.این ویژگی های مثبت با کمک نور پردازی مسحور کننده و تصویر برداریی خوبی که به موقع خود نمایی می کند ، اثری یک دست را خلق کرده اند.
تمام ویژگی های یاد شده با افزوده شدن موسیقی رنگ و بویی دیگر می گیرند و تاثیرشان دو چندان می شود. موسیقی تماتیک در سکانس های حماسی و موسیقی ملایم برای سکانس های عاطفی استفاده شده است.مدتی پیش در در کلاس مکتب شناسی صحنه هایی از تئاتر موزیکال بینوایان در برادوی پخش شد که در ابتدای سخن هم از آن یا شد.نسخه بینوایان 2012 در حقیقت وارسیونی سینمایی ست از تئاتر موزیکال اجرا شده اش و همین امر باعث شده فیلم بیشتر شبیه نسخه تئاتری اش باشد تا اصل رمان.در هر حال موسیقی و تصویر فیلم به خوبی از عهده کار بر آمده و یکدیگر را بالانس کرده اند.آن جا که باید موسیقی بیشتر شنیده شود تصویر کمتر رخ نمایی می کند و زمانی که تصویر فرصت به چشم آمدن لازم دارد موسیقی کم رنگ می شود.
فیلم در کنار تمام نقاط قوتش دو مشکل اساسی دارد.اول این که کارگردان مبنای خود را بر روایت موسیقیایی اثر گذاشته و به همین دلیل کمتر به توضیح جزئیات پرداخته است.به بیان دیگر تام هوپر بیش از اندازه روی دانسته های خارج از فیلم بیننده حساب باز کرده است .فیلم در هیچ یک از سکانس ها بیننده را به اصل رمان ارجاع نمی دهد .پرش های زمانی و توضیحات محدود درباره ی شخصیت های اصلی بر این فرض بنا شده است که بیننده با داستان آشنایی کامل دارد.
در آثار ویکتور هوگو تمامی شخصیت ها اصول خاص خود را دارند که تمام رفتارهایشان بر آن مبنا انجام می شود. ژاورتی که توانایی درک موهبت ژان والژان و علت نجات خود را ندارد قصد به خودکشی می زند.جوانان انقلاب پاریس با وجودی که شکست را حتمی می دانند تا پایان کار بر سر مواضع خود باقی می مانند. اما در فیلم شخصیت پردازی بازرس ژاورت به گونه ای نیست که توضیح مناسبی برای رفتارهای او باشد.نمی توان هیچ احساسی به او داشت.نه می توان با او هم ذات پنداری کرد.نه می توان از او متنفر بود ، نه می توان او را دوست داشت . بر خلاف شخصیت پردازی خوب خانواده تناردیه که بیننده با همان سکانس معرفی هر آن چه لازم است در مورد آن ها دریافت می کند، بازرس ژاورت تا صحنه ی خود کشی اش هم برای بیننده نا آشنا می نماید.حتی تاکیدی که بر قانونمند بودن ، و سنگدلی اش می شود درست فهم نمی شود. منشا این همه تنفر او از ژان والژان ، هدیه مدال افتخارش به بدن پسر بچه کشته شده و مهمتر از همه علت خودکشی او از تماشای فیلم فهم نمی گردد.
با وجود مشکلات ذکر شده بینوایان نسخه 2012 اثر قابل توجهی است که می توان از تصویر و موسیقی آن لذت برد ، هر چند به طور حتم به ماندگاری رمان ویکتور هوگو و حتی نمونه ی تئاتری خود نخواهد بود. با توجه به تاثیر روز افزون این گونه سینما ، انتظار می رود کارگردانان وطنی بیش از گذشته به این ژانر سینمایی اقبال نشان دهند.چرا که موسیقی در حال تبدیل شدن به رسانه ای جدید است که قادر خواهد بود سبک زندگی خاصی را ترویج نماید و مخاطبانش را به سوی یک فرهنگ واحد جهانی سوق دهد.
این نقد در سایت فیلموویز هم منتشر شده است.