این نقد بر اساس نسخه ی نمایش داده شده در سی و دومین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.
عوامل فیلم
نویسنده و کارگردان: رضا عطاران
تهیه کننده: احمد احمدی و مریم شفیعی
بازیگران: رضا عطاران، سوسن پرور، مارک انصاری، امیر نوری، کریستین بیفورت، حسین سلیمانی،امیر فلاحتنژاد،علی سرتیپی
خلاصه فیلم
یک عاشق سینما که بازیگر رده چندمی تئاتر است و حتی یک نقش با دیالوگ در فیلم ها بازی نکرده است طرحی برای یک فیلم دارد که دوست دارد آن را به استیون اسپیلبرگ فیلمساز مشهور آمریکایی نشان دهد تا شاید بتواند در فیلم های او نقشی بگیرد و شاید آن ور آب در سینما به جایی برسد و کار جدی ای انجام دهد. به همین منظور در ایام برگزاری جشنواره کن برای دیدن وی به فرانسه می رود.
نقد فیلم
دومین ساخته ی سینمایی رضا عطاران مستندگونه ای ست که به روایت چند روزه ی یک بازیگر درجه چندم تئاتر در جشنواره کن می پردازد.داستان رد کارپت به غیر از آن چه که در خلاصه ی فیلم آمده است چیزی بیشتری به بیننده نشان نمی دهد . رضا عطاران بیش از اندازه روی بازی خود و سرگرم کردن بیننده از طریق آن حساب باز کرده است. همان اشتباهی که بسیاری از کارگردانان وقتی بازیگرانی مانند او در اختیار دارند مرتکب می شوند .اشتباه این دسته از کارگردانان در آن جاست که مدیوم سینما را با یک نمایش روحوضی-البته که تمامی هنرها جایگاه قابل احترام خود را دارند و این مثال صرفا برجهت تقریب ذهن آورده شد- یکسان می پندارند و گمان می کنند تماشاگران صرفا برای خندیدن پا به سالن نمایش می گذارند.هرچند که در بسیاری از این تولیدات فیلم حتی در این زمینه هم به توفیقی دست پیدا نمی کند و رد کارپت هم از این قاعده مستثنی نیست.
رد کارپت بین روایت داستان گونه یا مستند گونه اش سر در گم است . فیلم چفت و بست داستانی مناسبی ندارد و بهتر می بود که رضا عطاران در مقام کارگردانی تلاش بیشتری برای نحوه ی روایت اثرش انجام دهد و با اجتناب از این فضای برزخ گونه قوام بیشتری به اثرش ببخشید.
رد کارپت بسیار کند پیش می رود . بیننده در ابتدا منتظر است که فیلم شکل بگیرد و ریتم بهبود یابد اما خیلی زود در می یابد که اثر قرار نیست روایت گر اتفاقات ویژه ای باشد. کارگردان می توانست با اضافه کرده خرده روایات بیشتری به اثرش ریتم کند فیلم رااصلاح کند . اما در فیلم این خرده روایات در حد یک اتفاق هستند نه چیزی بیش از این. با توجه به این که رد کارپت به فضای مستند نزدیک است توقع می رفت در لا به لای سکانس هایش ، مناظر زیبا و چشم نواز بیشتری را از شهر کن شاهد باشیم تا از این طریق مقداری از ملال آور بودن تماشای فیلم کاسته شود و کند بودن ریتم فیلم کمتر فرصت نمایش داشته باشد.
رضا عطاران در شیوه ی بازیگری به سبک خاص خود رسیده است و راه خود را از سایر بازیگران هم سطح خود کاملا جدا کرده است.بازی صمیمی ، راحت و ساده ی عطاران برای همه بینندگان آشناست . اما مشکلی که در بازی او دیده می شود عدم خلاقیت و یکسان بازی کردن او در هر نقشی ست. به نظر می رسد عطاران علاقه ای به ایجاد تنوع در بازی های خود ندارد و قرار نیست شاهد نقش متفاوتی از او به روی پرده باشیم.
شخصیت اصلی کارگر یک کارگاه پرچم بافی است که گاهی هم تئاتر بازی می کند . او فیلم نامه ای نوشته و فارغ از این که تا چه حد اثرش از کیفیت لازم برخوردار است سکوی پرش خود ، به قله های سینمایی را حضور در جشنواره کن و دیدار با اسپیلبرگ می داند. پرچم هر کشور نمادی است از هویت ملت و کارگر این کارگاه پرچم سازی – که می توان کار هنرمندان یک جامعه را نیز به آن تشبیه کرد – برای دست یابی به آرزو هایش به کن می رود. این مضمون را می توان کنایه ای دانست به برخی اتفاقات جنجال آفرین چند سال اخیر سینمای ایران که اختلاف نظر در این زمینه آن قدر زیاد است که اگر قصد توضیح بیشتر آن را داشته باشیم از محدوده ی نقد رد کارپت خارج می شویم.اما اجمالا و با توجه به پایان بندی فیلم این را می توان گفت که این کارگر یا هنرمند پس از بی اعتنایی همکاران غربی اش باز هم وطن را مامن خود می یابد و زمانی که هیچ پشتوانه ای در غربت نمی یابد و در خیابان های کن آواره می شود خود را در پرچم کشورش می پیچد تا بتواند شبی را صبح کند.شاید این هنرمند می بایست بیش از این ها به کشور خود بی حرمتی کند تا لایق حضور و پیشرفت در سینمای غرب باشد!!!!
از این نکته هم نباید غافل شد که رفتارهای شخصیت اصلی فیلم به عنوان یک ایرانی در کن قدری بیش از اندازه به وهن آلوده است . شاید بتوان این ویژگی را با در نظر گرفتن کمدی بودن اثر توجیه کرد اما همه ی ما باید روزی بفهمیم که نیازی نیست برای عزیز شدن ، خود را ذلیل کنیم.ابتدا ی رد کارپت فرضیه ی اشتباه هنرمند گمنامی را نشان می دهد که غرب را قبله و آمال خود می پندارد و انتهای آن اشتباه بودن این فرضیه را اثبات می کند اما در فاصله ی این آغاز و پایان حوادثی نمایش داده شده است که بیشتر بر فرضیه ی ابتدایی فیلم صحه می گذارد تا نتیجه ی پایانی اش .برای رعایت انصاف ذکر این نکته هم ضروری است که انشانه ای از تعمد و کج نیتی در ساخته ی رضا عطاران دیده نمی شود.
به نظر می رسد رضا عطاران یا باید ساخت اثر در مدیوم سینما را رها کند و یا با تلاش بیشتر ، اثری تولید کند که تصویر ذهنی ممخاطبانش در تلویزیون خدشه دار نشود.
این نقد در سایت فیلموویز هم منتشر شده است.
عالی بود
ولی کاش تمرکز بیشتری روی یکنواختیِ بی حد فیلم میکردید...
من همیشه نقد هاتون رو پیگیری میکنم
ساده و بی نظیر مینویسید
سپاس...