فیلم آپارتمان کمدی اجتماعی کاملی است با حفظ چهار چوب های عرفی و اخلاقی که به بهترین شکل ممکن به   وضعیت فساد و فراموش شدن اصل زندگی  در جامعه ی امریکایی می پردازد.جایی که همه انسان را در جایگاه اجتماعی و  ثروت خلاصه می کنند و مردم برای رسیدن به آرزو ها می بایست از انسانیت خود بگذرند و برای پیشرفت باید به مدیر بالا دستی باج دهند.دروغ گفتن  از عادی ترین رفتارهای مردم است .جامعه خانواده را فقط به عنوان یک نهاد اجتماعی پذیرفته و پای بندی به عواطف  ،جایگاهی ندارد.   

از نام فیلم مشخص است که با فردی  از یک قشر متوسط مواجهیم. قشری که اغلب در آپارتمان زندگی می کنند.فیلم، داستان مردی است که برای پیشرفت در جایگاه شغلی اداره ،کلید آپارتمان خود را به مدیران بالا دستی  می دهد تا با معشوقه های خود زمانی را در  آن جا بگذرانند و به عوض این کار مدیران هم شرایط ارتقای جایگاه شغلی او را فراهم کنند.این کار او آن قدر مشتری پیدا کرده که برای هماهنگی برنامه ها ، تقویمی تهیه کرده و نوبت  هر مدیر  را در آن تعیین می کند. این روند ادامه پیدا می کند تا زمانی که عاشق دختری به نام کیوبلیک (شخصیت مکمل) می شود.باکستر که حالا آرزوی بزرگتری پیداکرده تلاش می کند هویت نابود شده ی خود را  احیا کند.اما در این راه یک دشمن بزرگ- شلدریک(ضد قهرمان)- که هم رقیب عشقی او محسوب می شود و هم مدیر اداره ،مقابل او ظاهر می شود.

فیلم کشمکشی است ساده بین خوبی و بدی ، در رفتار روزانه ی قشر متوسط در جامعه ای فاسدکه همه مجبورند میان حفظ شان انسانی و جایگاه شغلی (به تعبیری ثروت) یکی را انتخاب کنند. توصیف سه شخصیت اصلی داستان از نظر نگارنده به شرح زیر است :

 

الف.باکستر

باکستر کارمند است و تمام آینده ی خود را در این می بیند که سریع تر از سایر همکارانش به قله های موفقیت شغلی برسد ، از هر طریقی که میسر باشد.

قد متوسط ،صورت کشیده،ابروهای نازک ،بینی نوک تیز،گردن دراز ،چشم های کشیده و بی روح ،پاهایی بلند (نسبت به بالا تنه)،موهای کم پشت ،دهان نسبتا گشاد،لب های نازک،پیشانی بلند از ویژگی های ظاهری اوست.در کل چهره ی باکستر تداعی کننده ی افرادی است ساده لوح و یا به تعبیر اغراق آمیز تر احمقی است که سادگی و کوته بینی باعث بعضی اشتباهات اوست.لازم به ذکر است به علت سیاه و سفید بودن از اشاره به رنگ ها پرهیز نمودم.

معمولا از لباس رسمی استفاده می کند .کت شلواری به رنگ تیره با پیرهنی روشن به تن دارد. به نظر میرسد وایلدر تاکید زیادی بر معمولی بودن این فرد برای تعمیم شخصیتش به جامعه داشته است.

باکستر مرد پر کاری است ولی تحرک لازم در سایر بخش های زندگیش دیده نمی شود. حتی در خانه هم و بعد ساعت کار هم مشغول  است .از شکست ، نرسیدن به مقصود و ریختن آبرویی که به زحمت جمع کرده در هراس است. نه گفتن به بالا دست ها برای او غیر ممکن است.هر مشکلی را به جان می خرد تا رضایت و احترام سایرین را جلب کند البته سایرینی که برای او ارزش زیادی قائل نیستند. او تلاش می کند از این طریق برای خود احترام بخرد.این صفت تا حدی در او زیاد است که وقتی دچار  سرماخوردگی است و هوا سرد است آپارتمان را به مدیری می دهد و خودش آواره و بی پناه شب را در خیابان ها سر می کند.
از سوی دیگر باکستر قلب مهربانی دارد و در شرایط حساسی که به نظر می رسد آماده ی افتادن به پرت گاه کشتن انسانیت خود است تصمیم درستی اتخاذ می کند و با چرخشی به جا خود را دوباره به راه بر می گرداند.(صحنه های نگهداری از کیوبلیک و سکانس پایانی). باکستر مردی تنها است که بر خلاف سایر همکارانش (اغلب متاهل )گرایش زیادی به خانم های اداره  ندارد .ولی به کیوبلیک علاقه مند می شود که شاید به دلیل خاص بودن اوست.

باکستر کارمند کوچکی است مانند صدها کارمند دیگر ولی او تمام تلاشش این است که دیگر کوچک نباشد.باکستر آمیخته ای است از جاه طلبی ،طمع و حقارت از یک سو و ساده دلی ،مهربانی و هم نوع دوستی از سویی دیگر.هرچند این صفات در طول فیلم به شدت و ضعف پیدا می کنند و شخصیتی را که ، به تعبیر تهرانی های قدیم "بی صفت " است، به مردی تبدیل می کند که  ذلیل النفس بودن  را به کناری نهاده و می تواند درست انتخاب کند و تکیه گاهی برای سایرین باشد.او بیش از حد به آینده و پیشرفت اهمیت می دهد و حال خود را فدایی آینده می کند.

او  از همان دوران کودکی این روزهای خود را می دیده  و راه پیشرفت هرچند نوع غیر اخلاقی آن را خوب شناسایی کرده است. مبنای رفتاری مشخصی ندارد که بتواند بر اساس آن ها عمل کند و به همین دلیل تصمیمات خود را با لرزش می گیرد.و شاید به همین دلیل است که همواره بر لبه ی تیغ خوبی و بدی حرکت می کند.هنوز راه خود را بر نگزیده  و می خواهد همه چیز را کژدار و مریض پیش ببرد تا به  اصطلاح خر و خرما را با هم داشته باشد.

 

ب.کیوبلیک 

کیوبلیک آسانسور چی اداره است و با وجود شغل نازلی که دارد  همه او را دوست دارند.به هیچ کدام از مرد ها اجازه ی نزدیک شدن یه خود را نمی دهد و به نوعی، داشتن او، آرزوی مرد های اداره شده است.برای پیشرفت بیشتر خود دست به هر کاری نمی زند .با این که در ادامه مشخص می شود با رئیس اداره سر و سری دارد اما برای ارتقای شغلیش تقلای زیادی نمی کند.از همین جا تفاوت او با باکستر مشخص می شود.باکستر که  جایگاه بهتری دارد از همه چیز  ناراضی است و خود را به آب و آتش می زند ولی کیوبلیک با شرایطش کنار می آید.

قد نسبتا کوتاه و چهره ی با نمکش او را خاص کرده است.صورتی گرد ،چشم های ریز ولی گیرا ،گونه های برجسته ،بینی متناسب با صورت، ابروهای نازک، موهای کوتاه ،خوش زبانی ،حرکت های نرم  و دل نشین بدن از ویژگی های ظاهری اوست. و بهترین واژه برای بیان ظاهر او  واژه ی لوند است.

لباس هایش متنوع اند :در اداره با لباس فرم آسانسور چی ها ، در خیابان با لباس خانم های واقعی و در مهمانی ها با لباس غیر رسمی .به طور کلی به ظاهرش اهمیت زیادی می دهد. نوع پوشش او  بیان می کند که او همه ی زندگی خود را در کار خلاصه نکرده است و برای حقیر تداعی کننده ی این جمله در یکی از داستان کریستین بوبن است که می گوید: " هیچ کس یک لوله کش نیست، حتی یک لوله کش،هیچ کس آن چیزی نیست که از آن طریق پول به دست می آورد"

از خانواده های پایین دست جامعه –به لحاظ مالی- است.داشتن مردی معمولی و یک زندگی با آرامش ولو با آسایش کمتر ایده آل های او را بر آورده می کند.به حال زندگی اهمیت بیشتری می دهد تا آینده های دور و نزدیک.اهل دم غنیمت شمردن است.ولی این اخلاق او باعث ناپاک شدن دامنش نمی شود و اگر هم  با رئیس اداره رابطه دارد (با وجودی که از زن و همسر داشتن او مطلع است ) به خاطر به دست آوردن آرامش در یک زندگی حد اقلی است نه دست یابی به منافع بیشتر. 

او هم مانند باکستر تنهاست و با خواهر و شوهر خواهرش زندگی می کند .خود را سر بار آن ها نمی داند ولی ترجیح می دهد هرچه زودتر با ورود مرد ایده آلش به زندگی استقلال خود را باز یابد و  از آن ها جدا شود. و زمانی که آرزوی حداقلی خود را که ازدواج با رئیس اداره است بر باد می بیند تصمیم به خود کشی می گیرد چون حس می کند چیز دیگری برای او وجود ندارد.شخصیت پر حرفی است و سعی نمی کند خود را بیش از چیزی که هست به سایرین نشان دهد.با این وجود دیگران به او  و رفتارهایش علاقه مند هستند. دختری قانع است که آرزو های کوچکی دارد و با این وجود برای خود و هویت و عزتش ارش قائل است.اما بیش از حد زندگی را ساده می پندارد و کمتر با تکیه بر خرد تصمیم می گیرد و مشکلاتی را هم که در زندگی تجربه می کند به همین دلیل است.

 

پ.شلدریک

رئیس اداره ای است که باکستر و کیوبلیک در آن کار می کنند.مرد دقیقی است و کارمندان خود را به خوبی زیر نظر دارد و زود متوجه اجاره ی آپارتمان باکستر توسط معاونانش می شود.به موقعیت و جایگاه مالی دست پیدا کرده اما از زندگی شخصیش راضی نیست.زندگی با فرزندان و زنی که سن و سالش زیاد شده برای او خسته کننده شده.به همین دلیل روبطی را با کیوبلیک آغاز می کند . به قول هایی که به اطرافیان می دهد پای بند نیست و بعد از این که کاری را که از دیگران می خواهد برایش انجام می دهند زیر قول هایش می زند مگر این که فردی از او آتو داشته باشد.خودخواه است و این نقطه ضعف او باعث می شود در بدست آوردن کیوبلیک نا موفق باشد.با همکاران خود رابطه های عاشقانه برقرار می کند .از منشی گرفته تا آسانسور چی.از اطرافیانش استفاده ی ابزاری می کند.لذت گراست ولی  تا جایی که این لذت به جایگاهش لطمه نزند.تنها خط قرمزش جایگاهش است.اگر از آبروریزی گریزان صرفا به این خاطر است که مقام او را تهدید می کند. اهل محبت کردن نیست و دوست دارد به خاطر مقامش به او احترام بگذارند.هیچ احساسی در چهره ی او دیده نمی شود.کارمندانش از او متنفرند.

او خانه ای ویلایی دارد و ساکن آپارتمان نیست.از قشر ثروتمند جامعه است.قشری که بتدا به نظر می آید مشکل زیادی در زندگی نداشته باشند.اما زندگی سرد و بی روحی دارند که  اغلب برای رفاه بیشتر تلاش می کنند .

هیچ احساسی در چهره اش دیده نمی شود. اغلب لباس های رسمی به تن می کند .قد بلند ،نه لاغر و نه چاق ،موهایی جو گندمی و صورتی پهن و بزرگ (نسبت به تنه).پیشانی بلند،چشم هایی حریص و درنده،دندان ها موقع لبخند زدن و صحبت کردن هایش به چشم می آید.گوش ها بزرگ و در نزدیکترین فاصله به سر،ابروها کوتاه ولی پر پشت. در یک کلام stony face  است.

شخصیت بی عاطفه ای ست.پیچیدگی در تمام رفتارهای او دیده می شود.آب زیر کاه بودن از دیگر ویژگی های اوست.تمام رفتارش را در چارچوب های اداری و شرکتی تعریف می کند.صرفا به یک مدیر تبدیل شده بدون آن که شلدریک باشد.تمام خواسته های او که در زندگی موفق به نظر می رسد و اضافه شدن جنبه های التذاذی بیشتر و بهره گیری از زندگی است.

در یک کلام  شلدریک فرد موفقی است ولی مرد با ارزشی نیست.

در پایان تماشای این فیلم رو به همه ی دوستانم توصیه میکنم.از آن دسته فیلم هایی است که هم می شود با آن لذت برد، هم آموخت و هم زندگی کرد.