عوامل فیلم
کارگردان: رضا کریمی
نویسنده: رضا کریمی
بازیگران: کسری عزیزا، پردیس احمدی، پریوش نظریه، جواد عزتی، اصغر همت، پیام دهکری
خلاصه داستان
حاج یحیی یکی از فرماندهان جنگ، چند روزی برای معالجه به تهران میآید. با ورود به تهران، متوجهی فوت دوست و معلم زندگیاش، حاج مرتضی میشود. حاج مرتضی او را به عنوان وصی خود، معرفی کرده و یحیی مکلف به اجرای وصایای اوست.
نقد کوتاه
مرسوم است که هر ساله، نسخههای جدیدی از برخی آثار ماندگار تاریخ سینمای جهان، ساخته میشود و روانهی پردهی نقرهای میگردد. "قطار سه و ده دقیقه به یوما" و یا "کینگ کنگ" پیتر جکسون، از جملهی آثاری است که در چند سال اخیر، بازساخت شدهاند. نسخههای جدید گاهی با نوآوری در فرم، تصویر جدیدی از اثر ارائه میدهند که در زمان تولید اولیه، به دلیل محدودیت امکانات، امکان نمایش آن وجود نداشت؛ فیلم "گودزیلا 2014" یا همان "کینگ کنگ 2002" از جملهی این آثارند. گاهی هم شاهکار بودنِ داستان اقتباسی، عاملی برای ساخت ورسیونهای متعدد از آن است؛ مانند ورسیونهای متعدد رمان بینوایان که نقد "نسخه 2012" آن در وبلاگ موجود است. "تگرگ و آفتاب" نسخهی جدیدی از اثر "داش آکل" نوشتهی صادق هدایت است که درسال 1350 توسط مسعود کیمیایی، ساخته شد. فارغ از این که داش آکل چه قدر ارزش اقتباس دارد، آن چه مشهود است، ضعف جدی "تگرگ و آفتاب" نسبت به نسخهی قبلی رمان است. "تگرگ و آفتاب" نه تصویری خلاقه و بدیع از نسخهی قبلی ارائه کرده است و نه در داستان، تغییر قابل ذکری صورت داده است. با یک مقایسه اجمالی میتوان دریافت، نسخه 1350 فیلم -که آن هم حرف زیادی برای گفتن ندارد- فرسنگها پیشتر از "تگرگ و آفتاب" کریمی است.
نگاه کریمی به رزمندگان دههی شصت، نگاهی کلیشهای و بیات شده است. کریمی، شناخت درستی از این گروه از افراد جامعه ندارد و نمیتواند تصویری واقعی از آنها ارائه دهد؛ به همین دلیل، تمام نقشها در سطح یک تیپ، باقی میمانند؛ حتی حاج هادی هم که نقش اول داستان است، به شخصیت تبدیل نمیشود و فقط قدری از تیپ، فاصله میگیرد. تکمیل کنندهی این ضعف، بازیهای تصنعی بازیگران است که همه چیز را برای خروج زود هنگام تماشاچی از سالن، فراهم میآورد. تنها بازی قابل دفاع، بازی پیام دهکردی است که به نظر میرسد بر اساس نظرات شخصی خود، قدری نقش واثقی را پرورانده است. جدای از همهی مطالب، آن چه برای نگارنده جای سوال دارد، انتخاب برههی زمانی جنگ، برای روایت داستان است! هیچ نکتهی قابل تأملی، برای انتخاب این زمان، وجود ندارد. کارگردان هیج استفادهای از فضای آن دوران، برای پیشبرد داستانش نمیکند و فقط زحمت بازساخت برخی نماهای بیرونی را برای خود فراهم میآورد. شاید اگر این نحوهی روایت، در زمان حال رخ میداد، کاستیهای اثر کمتر و اتفاقات قابل هضمتر میشد؛ اما به هر حال، نظر کارگردان، ساخت اثر در آن برههی زمانی بوده است. علاوه بر این، مدت زمانی قریب به 110 دقیقه برای چنین روایت کم رویدادی، بسیار ثقیل است و به نظر میرسد اگر در اکران عمومی، این مدت به 90 دقیقه تقلیل پیدا کند ، قدری از ملال آوری آن کاسته شود. در مجموع "تگرگ و آفتاب" حرف چندانی برای گفتن و تصویر زیادی برای نمایش دادن، ندارد؛ گویا صرفاً قرار است یاد و خاطرهی "داش آکل" را برای بیننده، زنده کند و شاید این امر را بتوان، تنها هدف تحقق یافتهی فیلم دانست.
ویرایش متن : چیستا حاجیان
این نقد بر اساس نسخه نمایش داده شده در سی و سومین جشنواره فیلم فجر نوشته شده است.