هنرهای بصری از ابتدا وسیله ای برای ارتباط هنرمندان سراسر نقاط دنیا با زبان ها و فرهنگ های متعدد با یکدیگر بوده است . آن ها می توانستند پیام خود را به کمک مبانی سواد بصری و از طریق زبان تصویر به یکدیگر منتقل کنند . پس از اختراع دوربین عکاسی و تحولاتی که این ابزار در هنرهای بصری ایجاد کرد ، کم کم این شیوه ی ارائه ی پیام میان مردم عادی هم رایج گردید. اما چرا این شیوه ی انتقال پیام و میل ما نسبت به آن تا این قدر زیاد است؟
دونیس اِ داندیس نویسنده ی کتاب مبانی سواد بصری در فصل اول کتاب خود این گونه به سوال ما پاسخ می دهد : "تصویر هر شی نزدیک ترین چیز به واقعیت آن است و به تجربه ی مستقیم ما از اشیا شباهت دارد. از طرفی در هنگام عمل دیدن با صرف مقدار ناچیزی انرژی میزان عظیمی از اطلاعات و اخبار در اختیار ما قرار می گیرد که این پدیده معمولا تعجبی در ما بر نمی انگیزد".پس با توجه به این ویژگی ها می توان نتیجه گرفت زبان تصویر بسیار جهان شمول تر از کلام است و برای ارتباط برقرار کردن با دیگران نیازی به یادگیری زبان جدید وجود ندارد و همین زبان تصویر به راحتی می تواند نیاز هایمان را بر آورده کند.
مخاطبان حرفه ای سینما کم و بیش با مفهموم انتقال پیام به شکل جدید آشنا هستند.امروزه فیلم ها به گونه ای ساخته می شود که مخاطب می تواند بدون دانستن زبان فیلم و حتی بدون کمک گرفتن از زیر نویس پیام و حس صحنه های فیلم را به درستی درک کند . این فهم تصویری ناشی از آن است که برای مخاطبان در ارائه ی تصاویر متعدد ذائقه سازی صورت گرفته است و با بالا بردن سواد بصری مخاطبان ( از طریق نشان دادن تصاویر هم شکل برای مفاهیم یکسان) زبانی مشترک بین مخاطب و صاحب پیام ایجاد شده است. به نظر می رسد اینستاگرام هم در قدم بعدی این طراحی و شرطی سازی مخاطب قرار دارد و کاربران از سراسر دنیا توانسته اند با فهمی متقابل، با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و شاید این رودند در ادامه مسیر خود ، تبدیل به یک فرهنگ مشترک شده و در نهایت به یک سبک زندگی تبدیل شود.چیزی که نشانه های آن مدتی است در اینستاگرام پدیدار شده است .عکس سلفی ، استایل و چینش اجزای عکس ، هشتگ ها و ... را می توان نشانه هایی از این دست قلمداد کرد که نشان می دهد همه ی ما در حال حرکت به سوی این فرهنگ مشترک هستیم.
علاوه بر این در اینستاگرام نحوه ی تعامل مخاطب با صاحب اثر بیشتر از سینماست. هم پیچیدگی های سینما در اینستاگرام دیده نمی شود و هم در اینستاگرام رابطه ی دو سویه وجود دارد. هر کاربر از سویی مخاطب آثار دیگران است و از سویی دیگر خود به تولید محتوا می پردازد و صاحب اثر است. پس از گذشت سال های آغازین قرن 21 و ساده تر شدن عکس گرفتن با استفاده از دوربین های اتوماتیک و نیمه اتوماتیک ، دیگر تمام صاحبان دوربین خود را هنرمندانی می پنداشنتد که نیاز به فضایی برای ارائه ی آثار خود را مبرم احساس می کردند. حتی کاربرانی هم که دوربین عکاسی نداشتند می توانستند با استفاده از دوربین های تلفن همراهشان - که به یاری تکنولوژی شرط لازم را برای کیفیت عکس فراهم آورده است – عکاسی کنند. اینستاگرام این فضای گالری مجازی را برای کاربران فراهم آورد و به آن ها این باور را القا کرد که می توانند از این طریق مخاطبان زیادی را دور خود گرد آورند حتی اگر امکانات کافی در اختیار نداشته باشند و تحصیلات آکادمیک عکاسی نداشته باشند. جمله هایی تکراری از قیبل all photos taken by iphon 4s و ... شاهدی بر این ادعاست.البته توضیحات این متن بدون در نظر گرفتن اینستاگرام به عنوان یک شبکه اجتماعی است. یعنی صفاتی مانند اشتراک گذاری اتفاقات زندگی شخصی ، دوست یابی ، ارتباط آسان با دیگران و ... را نیز باید به این ویژگی ها اضافه کرد.
در مجموع می توان گفت ذائقه سازی با استفاده از فرهنگ جهان شمول جهانی و ایجاد نیاز کردن در مخاطب با استفاده از ابزارهای تکنولوژیک و علایق انسان قرن 21 از یک سو و دسترسی و کارکرد راحت این شبکه ی اجتماعی از سویی دیگر باعث شده اینستاگرام بتواند بر خلاف سایر شبکه های اجتماعی- که بیشتر طرفدارانش از بین جوانان و نوجوانان بودند- مخاطبان گسترده تری را هم از نظر سنی و هم از نظر جامعه هدف به دست آورد.مخاطبانی از روحانی و مداح گرفته تا سیاست مداران و فعالان فرهنگی. طبعا این گستردگی طیف مخاطبان هم ظرفیت های مثبت قابل توجهی را داراست و هم مانند سایر شبکه های اجتماعی ظرفیت های منفی خاص خود را دارد. حال باید دید از دید مسئولین فیلترینگ کشور کفه ی کدام یک سنگین تر خواهد بود .
این نوشته در سایت فیلموویز هم منتشر شده است.